.....................



گاهی وقتها

 

گـاهـی وقـت هـا 


حالـم 
ازخـودم کـه ایـن هـمه دوستـت دارم


بـهـم مـیـخـورد



عشـق یکــ طـرفه هـم حـدواندازه ای دارد

 


نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در دو شنبه 11 اسفند 1393

و ساعت 11:53


هی رفیق

هــی رفــیـــق

 

يـادت بـاشــه



وقـتـي دلـبـر داري



بـايـد از بـقـيـه دل بـرداري

 


نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در دو شنبه 11 اسفند 1393

و ساعت 11:51


واقعیت

حــــــاضـــرم روی این جـــمـــله قـــســـم بـــخـــورم

 

« وقــتــی یــکــی بــاهــات ســردمــیــشــه »

 

« داره از یـــه جــای دیــگــه گــرم مــیــشــه »


نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در دو شنبه 11 اسفند 1393

و ساعت 11:49


خوشبختی

خـوشبـختـی یـعنـی . . .

 


یــه نـفـر بـاشه کـه بـخاطـر تـــــو

 

ضـربان قلبـش بـالا پـاییـن بـشه و تــو رو

 

بـا تـمـوم وجــودش بـخـواد

 


نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در دو شنبه 11 اسفند 1393

و ساعت 11:47


حرف حساب

 

بــبــیــن داداشِ و ابــجــی گـــلــم

هــروقــت تـونــســی بــه کــســی ارامـــش بــدی

 

یــنــی عـاشـقــــی

 

و اِلـا عـشـقـی کـه ارامـش مـعــشـوقـشــو بــگــیــره

 

عشــق نــیــست

 

خــودخــواهــیــه ، خــودخـــواهــی...


نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در دو شنبه 11 اسفند 1393

و ساعت 11:46


دل به

من دل به زيبايي به خوبي مي‌سپارم
دينم اين است
من مهرباني را ستايش مي‌کنم
آيينم اين است
من رنج ها را با صبوري مي‌پذيرم
من زندگي را دوست دارم
انسان و باران و چمن را مي‌ستايم
انسان و باران و چمن را مي‌سرايم
در اين گذرگاه
بگذار خود را گم کنم در عشق ، در عشق
بگذار از اين ره بگذرم با دوست ، با دوست

((فريدون مشيري))

 


نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در شنبه 13 دی 1393

و ساعت 10:43


اواز قو

 

میدونید آواز قو چیه؟
قو ﭘﺮﻧﺪه ی ﺯﯾﺒﺎییست ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺗﮏ ﻫﻤﺴﺮﯼ ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﻋﻤﺮ ﺑﻪ ﺳﻤﺒﻞ ﻋﺸﻖ ﻭ ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﯼ ﺩﺭ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻓﺮﻫﻨﮕﻬﺎ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ.
ﺍﻣﺎ ﻧﮑﺘﻪ ﻣﺘﻤﺎﯾﺰ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺘﻪ ﺍﺯ ﻏﺎﺯﯾﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻣﺮﮒ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﺩﺍﺭﻧﺪ،ﻗﻮﻫﺎ ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﻋﻤﺮ

ﺧﻮﺩ ﻫﯿﭻ ﺻﺪﺍﯾﯽ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﺗﻨﻬﺎﺩﺭ ﻧﺰﺩﯾﮑﯽ ﻟﺤﻈﺎﺕ ﻣﺮﮒ، ﺑﻪ ﮔﻮﺷﻬﺎﯼ ﺩﻧﺞ ﭘﻨﺎﻩ ﺑﺮﺩﻩ ﻭ ﺁﻭﺍﺯﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻪ

ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺍﺧﺘﺘﺎﻣﯿﻪ ﻋﻤﺮﺷﺎﻥ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﺗﻤﺎﻡ ﺁﻭﺍﺯ ﺟﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﯿﺪﻫﺪ.
ﻭ ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﻗﻮ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﺎﺕ ﻣﺮﮒ ﺑﻪ ﻣﺤﻞ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺟﻔﺘﮕﯿﺮﯼ ﺧﻮﺩ ﻣﺮﺍﺟﻌﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻧﺠﺎ ﺍﺧﺮﯾﻦ ﺁﻭﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺳﺮ ﻣﯿﺪﻫﺪ .
ﻭ ﺍﯾﻦ “ﺁﻭﺍﺯ ﻗﻮ” ﺑﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯼ ﻋﻤﺮﺷﺎﻥ ﺍﺳﺖ .
ﺷﻨﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﭼﻮﻥ ﻗﻮﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻤﯿﺮﺩ
ﻓﺮﯾﺒﻨﺪﻩ ﺯﺍﺩ ﻭ ﻓﺮﯾﺒﺎ ﺑﻤﯿﺮﺩ
ﺷﺐ ﻣﺮﮒ ﺗﻨﻬﺎ ﻧﺸﯿﻨﺪ ﺑﻪ ﻣﻮﺟﯽ
ﺭﻭﺩ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﯼ ﺩﻭﺭ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻤﯿﺮﺩ
ﺩﺭ ﺁﻥ ﮔﻮﺷﻪ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﻏﺰﻝ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﺁﻥ ﺷﺐ
ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻏﺰﻟﻬﺎ ﺑﻤﯿﺮﺩ
ﮔﺮﻭﻫﯽ ﺑﺮ ﺁﻧﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﻍ ﺷﯿﺪﺍ
ﮐﺠﺎ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﮐﺮﺩ ﺁﻧﺠﺎ ﺑﻤﯿﺮﺩ
ﺷﺐ ﻣﺮﮒ ﺍﺯ ﺑﯿﻢ ﺁﻧﺠﺎ ﺷﺘﺎﺑﺪ
ﮐﻪ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﻏﺎﻓﻞ ﺷﻮﺩ ﺗﺎ ﺑﻤﯿﺮﺩ
ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﻧﮑﺘﻪ ﮔﯿﺮﻡ ﮐﻪ ﺑﺎﻭﺭﻧﮑﺮﺩﻡ
ﻧﺪﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﻗﻮﯾﯽ ﺑﻪ ﺻﺤﺮﺍﺑﻤﯿﺮﺩ
ﭼﻮﺭﻭﺯﯼ ﺯ ﺁﻏﻮﺵ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺮﺁﻣﺪ
ﺷﺒﯽ ﻫﻢ ﺩﺭﺁﻏﻮﺵ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﻤﯿﺮﺩ...
انتخاب پاس


نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در شنبه 13 دی 1393

و ساعت 10:38


شب ها که سکوت

شب ها که سکوت است و سکوت است و سیاهی
آوای تو می خواندم از لایتناهی

آوای تو می آردم از شوق به پرواز
شب ها که سکوت است و سکوت است و سیاهی

امواج نوای تو به من می رسد از دور
دریایی و من تشنه مهر تو چو ماهی

وین شعله که با هر نفسم می جهد از جان
خوش می دهد از گرمی این شوق گواهی

دیدار تو گر صبح ابد هم دهدم دست
من سرخوشم از لذت این چشم به راهی

ای عشق تو را دارم و دارای جهانم
همواره تویی هرچه تو گویی و تو خواهی

((فریدون مشیری))

 

 

 


نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در جمعه 14 آذر 1393

و ساعت 19:9


تو خندیدی

چندین بار گفتم مقصر من نیستم 

تو خندیدی

بار ها گفتم دوستت دارم اما

تو خندیدی

هزار بار تکرار کردم .عاشقتم

تو خندیدی

این بود گفتن دوستت دارم هایت 

بخند

این بود تمام وجودم برای تو 

بخند 

اری اشتباه بود مقصر من بودم 

ولی.........

با من باش 


نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در یک شنبه 4 آبان 1393

و ساعت 11:6


دخـتـرها از فریــاد زدن میتـرسنـد

دخـتـرها از فریــاد زدن میتـرسنـد

هیـس !
وقتی دخـتـری را دوست دارید اولین چیزی که باید یاد بگیرید آرامش است !
دخـتـرها نـه اینکه ضعیـف باشند،نـه اینکه زیادی زود رنـج و بچـه ننـه باشند،نـه اینکه بـلد نـباشند سختـی ها را تـاب بیاورند نـه !! دخـتـرها دخــتـرند !
قرار نـیست تمـام تعاریـفشان مثل شما باشد ...
برای دخـتـرها عشق یعنـی آرامش،یعنـی امنیت ....
سـرِ دخـتـرها داد نـزنیـد،با دخـتـرها طولانـی قهـر نکنید ...
وقتی کنارتان توی ماشین نشسته اند سرعتتان را خیلی زیـاد نکنید ...
کنار دخـتـرها با دوستتان،با همکارتان،با بقال محله؛با هیچکس دعوا نکنید!
دخـتـرها از خشونـت میترسند،دخـتـرهای ایــران لااقل میترسند !
تـرسیدن را یـاد گرفته انـد. با دخـتـرهای ایـرانـی با آرامش رفتـار کنید،حتـی ابـراز علاقه تان هم آرام باشد ...
مـدام نگویید:


نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در یک شنبه 20 مهر 1393

و ساعت 18:7


وقتی گیج میشدم

وقتــ‗__‗ــی گیــ‗__‗ــج میشــ‗__‗ــدم

بـه کلــ‗__‗ــمات پنــ‗__‗ــاه میبــ‗__‗ــردم

امــ‗__‗ــان از امــ‗__‗ــروز

کــ‗__‗ــه کلمــ‗__‗ــات خودشــ‗__‗ــان هم گیــ‗_‗ــج شــ‗__‗ــده

انـــ‗_‗د...

 


نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در دو شنبه 7 مهر 1393

و ساعت 9:27


من از تو

من ازتو هیچ نمی خواهم فقط...

فقط به آن لعنتی که کنارت است بگو...

حلالم کند اگر هنوز شب ها با یاد تو می خوابم..!!!

 


نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در دو شنبه 7 مهر 1393

و ساعت 9:23


واقعا درسته

ﺯﻥ ﻭﺷﻮﻫﺮﯼ ﺑﻪ ﺑﺎﻍ ﻭﺣﺶ ﺭﻓﺘﻨﺪ : ﻣﯿﻤﻮﻥ ﻧﺮ ﺭﺍ
ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺟﻔﺘﺶ ﻋﺸﻘﺒﺎﺯﯼ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ...
ﺯﻥ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﮔﻔﺖ : ﭼﻪ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻪ
ﻭﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺍﻱ ...
ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﻗﻔﺲ ﺷﯿﺮﻫﺎ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﺷﯿﺮ ﻧﺮ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﮐﻪ
ﺁﺭﺍﻡ ﺑﺎ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺍﻧﺪﮎ ﺍﺯ ﺟﻔﺘﺶ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ...
ﺯﻥ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﮔﻔﺖ : ﭼﻪ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﯼ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻪ
ﺍﻧﺪﻭﻫﺒﺎﺭﯼ ﺍﺳﺖ ...
ﺷﻮﻫﺮﺵ ﮔﻔﺖ : ﺍﯾﻦ ﺷﯿﺸﻪ ﺧﺎﻟﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﻔﺖ
ﺷﯿﺮﻧﺮ
ﺑﯿﻨﺪﺍﺯ ﻭﺑﺒﯿﻦ ﺷﯿﺮ ﻧﺮ ﭼﻪ ﻋﮑﺲ ﺍﻟﻌﻤﻠﯽ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ
ﺩﻫﺪ
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺷﯿﺸﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﺷﯿﺮ ﻣﺎﺩﻩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ
ﻓﻮﺭﯼ ﺷﯿﺮﻧﺮ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﺟﻔﺘﺶ ﺑﺎ
ﺳﺮ ﻭ ﺻﺪﺍﯼ ﺯﯾﺎﺩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺳﭙﺮ ﺍﻭ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺷﯿﺸﻪ ﺑﻪ
ﺍﻭ ﺑﺨﻮﺭﺩ ...
ﺍﻣﺎ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺷﯿﺸﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻣﯿﻤﻮﻥ ﻣﺎﺩﻩ
ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻣﯿﻤﻮﻥ ﻧﺮ ﺍﺯ ﺟﻔﺘﺶ ﺑﻪ ﮐﻨﺎﺭﯼ ﺩﻭﯾﺪ ﺗﺎ
ﺷﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺨﻮﺭﺩ ...
ﺷﻮﻫﺮ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ : ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ
ﺩﺭﻭﻏﯿﻦ
ﻭ ﻇﺎﻫﺮﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻔﺮﯾﺒﺪ ...
ﺑﺮﺧﯽ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎﻫﺴﺘﻨﺪ ﺑﺎ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﺩﺭﻭﻏﯿﻦ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ
ﺭﺍ ﻣﯽ ﻓﺮﯾﺒﻨﺪ .
ﻭﻧﺒﺎﯾﺪ ﻓﺮﯾﺐ ﻇﺎﻫﺮﻧﻤﺎﯾﯽ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ .
ﺑﺮﺧﯽ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺑﺎﻃﻦ ﻭﺩﺭ ﺩﻟﻬﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺭﺍ
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﭼﻪ ﺑﺴﺎ ﺁﻥ ﻫﻨﺮﻇﺎﻫﺮ ﺳﺎﺯﯼ ﺁﻥ
ﺩﻭﺳﺘﯽ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ...
ﺍﻣﺎ ﻣﯿﻤﻮﻥ ﺻﻔﺘﺎﻥ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻭﺭ ﻭ ﺯﻣﺎﻧﻪ ﭼﻪ ﺯﯾﺎﺩﻧﺪ
ﻭﺷﯿﺮﺻﻔﺘﺎﻥ ﭼﻪ ﮐﻢ


نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در سه شنبه 1 مهر 1393

و ساعت 12:23


یادمان باشد که ...

یادمان باشد که ...
لحظه‌هاست که آدمی را هیچ و پوچ می‌کند.
لحظه‌هاست که انسان را فرسوده و خسته از زندگانی می‌کند.
لحظه‌هاست که عمر ما را به پایان می‌رسانند.
و لحظه‌هاست که انسان را فریب می‌دهند.
بیایید از پس لحظه‌ها بگریزیم.
به امید لحظه بعدی زندگی نکنیم.
این‌گونه بیندیشیم که انگار لحظه بعدی راه ما نیست.
و از همین لحظه لذت ببریم... نه به امید لحظه بعدی...
پاس

 


نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در جمعه 7 شهريور 1393

و ساعت 19:39


ادمی

آدمـی که بخواهـد بـرود . . .

مـیـرود !

داد نمیـزند که مـن دارم میـروم ! ! !

آدمـی که رفتـنش را داد میـزند . . .

نمیخـواهد بـرود !

داد میـزند که نگـذارنـد بـرود ! ! !


نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در شنبه 18 مرداد 1393

و ساعت 19:54


واقعیت

روی چشمانم گذاشتمش ولی لـــــــــــیاقت نداشت!!!

 

بگذار زیر دیگـــــــــــــــران بودن را تجربه کند. . . .


نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در شنبه 18 مرداد 1393

و ساعت 19:49


خیانت

ﺍﯾـﻨـﺎﯾـﯽ ﮐـﻪ ﯾـﻬـﻮ ﺑـﺎﻫـﺎتــون ﺑـﺪ ﻣـﯿﺸـﻦ

 

ﺍﯾـﻨـﺎ ﺭﻭ ﺍﺫﯾـتــــ ﻧـﮑـنـیـن

 

ﺍﯾـﻨﺎ ﯾـﻪ ﺁﺩﻡ ﺟـﺪﯾـﺪ ﺍﻭﻣـﺪﻩ ﺗـﻮ ﺯﻧـﺪﮔـﯿـﺸـﻮﻥ


نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در شنبه 18 مرداد 1393

و ساعت 19:43


تو آدم مخصوصِ کدام آدمی …؟

 
هر آدمی توی زندگی یک نفر بخصوص را می‌خواهد
یک نفر که بی‌ قید و شرط عاشقش باشد
یک نفر که با او، خود خودش باشد، بی‌هیچ نقابی !
یک نفر که بی‌هراس از موهای ژولیده و صورت رنگ پریده‌ات، با‌‌ همان قیافه به آغوشش پناه ببری، و سر روی شانه‌هایش بگذاری…
زن و مرد هم ندارد؛
توی زندگی مرد‌ها هم باید زنی باشد، که صورت ِ آفتاب خورده و عرق کرده و ته ریش نامنظمشان را به اندازه ی صورت هفت تیغه ی ادکلن زده دوست داشته باشد، شاید هم بیشتر.…
آدم‌ها توی یک زندگی یک نفر بخصوص را می‌خواهند که برایش درد دل کنند، بی‌آنکه بترسند، بی‌آنکه هراس داشته باشند از حرف‌هایشان
یک نفر که آن‌ها را‌‌ همان طور که هستند دوست داشته باشد،‌‌ همان طور غمگین،‌‌ همان طور شیطان،‌‌ همان طور پر حرف؛‌‌
همان طور ساکت،‌‌ همان طور غُرغُرو و‌‌ همان طور شلخته !
آدمی که وقت ِ آمدنش آرام شوی و مثل چشمه از حرف‌های نگفته قُل قُل کنی و بجوشی…
آدمی که ساعت ِ دیدارش بخواهی بدوی جلوی آینه که
"نکند مقبولش نباشم"
آدم ِ تو نیست !
توی زندگی هر کس، یک نفر بخصوص باید باشد

نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در شنبه 4 مرداد 1393

و ساعت 21:42


خاطره ها

میگویند باران که ببارد

بوی خاک بلند میشود

پس چرا ؟؟

اینجا که باران میبارد

بوی خاطره ها میپیچد؟؟

نایت نما17.jpg


نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در پنج شنبه 2 مرداد 1393

و ساعت 12:11


وقتی میگویم

وقتی میگویم به سراغم نیا!

فکر نکن که فراموشت کرده ام

یا دیگر دوستت ندارم

نه...

من فقط فهمیدم:

وقتی دلت با من نیست

بودنت مشکلی را حل نمی کند

تنها دلتنگ ترم میکند

تو مقصری اگر من دیگر"من سابق" نیستم

پس من را به "من"نبودن محکوم نکن

من همانم"همان دختر مهربون و صبور و پر از محبت..

یادت نمی آید؟؟؟

من همانم حتی اگر این روزهابوی بی تفافتی بدهم..


نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در پنج شنبه 2 مرداد 1393

و ساعت 12:11


امشب

امـــــــــــــشب میزنم به سلامتی اون کسی که از زندگیم رفت....

امـــــــــــا از این دل لعنتی نرفـــــــــــــــــته...

به سلامــــــــــــــتی اونی که امید بود....جــــــــــــــون بود.....

نفس بود....زنــــــــــدگی بود....آرامــــــــــش بود....اما

خـــــــــــــــــــــــــــاطره شد....بغــــــــــــــــض شد.....

دردشد.....کابـــــــــــــــوس شد...

به سلامــــــــــــــــــتی کسی که عادت کردیم به نبودنش

ولـــــــــــــــــی دلمون بودنشو میخــــــــــــواد....


نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در پنج شنبه 2 مرداد 1393

و ساعت 12:9


اگه

اگـــــــــــــه خیانت نکردم فک نکن نمیتونستم

اتفاقاخیلی ها دورو برم بودن...

اگــــــــــــــه خوب بودم فک نکن خوبی از خودت بوده,

خوبی تو ذاتم بود...

اگــــــــــــــه بردمت بالا فک نکن چیزی بودی,

میخواستم هم قدخودم شی...

اگـــــــــــــه تک پر بودم فک نکن پریدن بلدنبودم

فقط میخواستم با تو بپرم...

اگــــــــــــه دلمو فقط به تو دادم فک نکن تو عالی بودی

دلم راضی نمیشد ولت کنم...

اگـــــــــــه واسه دیدنت لحظه شماری میکردم

فک نکن خیلی شاخ بودی,به دلم که تنگ بود

احترام میذاشتم...

اگــــــــــه....اگـــــــــــه....اگــــــــــه

خلاصه اگه حالا دارم سعی میکنم فراموشت کنم

فــــــــــک نکن واسم آسون,خودت راه موندن و سخت کردی

که مجــــــبورشدم آسون برم...

آره یه روزیم به اشتباهاتت پی میبری...


نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در پنج شنبه 2 مرداد 1393

و ساعت 12:8


گنجیشکک

دوتا گنجشک بودن...یکی داخل اتاق ،یکی بیرون پشت شیشه

گنجشک کوچولوازپشت شیشه گفت:من همیشه باهات میمونم قول میدم

وگنجشک کوچولوگفت:من واقعاعاشقتم.اماگنجشک توی اتاق بازهم فقط

نگاش کرد!امروزدیدم گنجشک کوچولوپشت شیشه ی اتاقم یخ زده!

اون هیچ وقت نفهمید گنجشک توی اتاقم چوبی بود!

حکایت بعضی ازماهاست...

خودمونونابود میکنیم واسه آدمای چوبی!کسانی که نه مارا می بینند ونه

صدامونو میشنون...!

 


نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در پنج شنبه 2 مرداد 1393

و ساعت 12:1


دلم

دلم برای یک نفر تنگ است…
نه میدانم نامش چیست…
و نه میدانم چه می کند …
حتی خبری از رنگ چشم هایش هم ندارم…
رنگ موهایش را نمی دانم…
فقط میدانم که باید باشد و نیست … 


نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در یک شنبه 29 تير 1393

و ساعت 9:53


عاشق فقیر

 

یه زن و شوهر عاشق اما فقیر سر سفره شام نشستند غذاشون خیلی مختصر و کم بود که یک نفر را به زور

سیر میکرد مرد به خاطر اینکه زنش بیشتر غذا بخوره گفت بیا چراغ را خاموش کنیم و توی تاریکی بخوریم

زن قبول کرد چند دقیقه چراغها را خاموش کردند ولی بعد که روشن کردند غذاها دست نخورده توی ظرف مونده بود.


نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در جمعه 20 تير 1393

و ساعت 20:32


داستان زیبا

2ahf6tj داستان عاشقانه بسیار زیبا و غمگین ( حتما بخوانید )

دخترک شانزده ساله بود که برای اولین بار عاشق پسر شد.. پسر قدبلند بود، صدای بمی داشت و

همیشه شاگرد اول کلاس بود. دختر خجالتی نبود اما نمی خواست احساسات خود را به پسر ابراز کند،

از اینکه راز این عشق را در قلبش نگه می داشت و دورادور او را می دید احساس خوشبختی می کرد.
در آن روزها، حتی یک سلام به یکدیگر، دل دختر را گرم می کرد. او که ساختن ستاره های کاغذی را یاد گرفته بود

هر روز روی کاغذ کوچکی یک جمله برای پسر می نوشت و کاغذ را به شکل ستاره ای زیبا تا می کرد

و داخل یک بطری بزرگ می انداخت. دختر با دیدن پیکر برازنده پسر با خود

می گفت پسری مثل او دختری با موهای بلند و چشمان درشت را دوست خواهد داشت.

 


ادامه مطلب

نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در جمعه 20 تير 1393

و ساعت 20:8


علم روانشناسي مي گويد :

علم روانشناسي مي گويد :

وقتي يک نفر خيلي ميخندد حتي براي چيزهاي احمقانه
و پيش پا افتاده بدانيد او از درون عميقأ غمگين است

اگر يک نفر خيلي مي خوابد بدانيد که تنهاست

اگر يک نفر کم حرف مي زند سريع حرفش را مي گويد
ودوباره سکوت مي کند بدانيد رازي درسينه دارد

وقتي يک نفر نمي تواند گريه کند بدانيد ضعيف است

وقتي يک نفربا يک روال غيرعادي وحجم زياد غذا مي خورد
بدانيد که تحت تنش است

وقتي يک نفر براي چيزهاي کوچک گريه مي کند
يعني رقيق القلب و معصوم است

وقتي يک نفر سريع بخاطر چيزهاي کوچک عصباني مي شود
يعني درگير عشق است...


نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در پنج شنبه 19 تير 1393

و ساعت 19:53


معنایی دقیق عشق

عشق لذّتی اغلب مثبت است که موضوع آن زیبایی است، همچنین احساسی عمیق، علاقه‌ای لطیف و یا جاذبه‌ای شدید است که محدودیتی در موجودات و مفاهیم ندارد و می‌تواند در حوزه‌هایی غیر قابل تصور ظهور کند.

عشق و احساس شدید دوست داشتن، معانی زیادی را در بر دارد.

در بعضی از مواقع، عشق بیش از حد می‌تواند شکلی تند و غیر عادی به خود بگیرد که گاه زیان آور و خطرناک است و گاه احساس شادی و خوشبختی می‌باشد. اما در کل عشق باور و احساسیعمیق و لطیف است که با حس صلح‌دوستی و انسانیت در تطابق است. عشق نوعی احساس عمیق و عاطفه در مورد دیگران یا جذابیت بی انتها برای دیگران است. در واقع عشق را می‌توان یک احساس ژرف و غیر قابل توصیف انسانی دانست که فرد آنرا در یک رابطه دوطرفه با دیگری تقسیم می‌کند. با این وجود کلمه «عشق» در شرایط مختلف معانی مختلفی را بازگو می‌کند: علاوه بر عشقرمانتیک که آمیخته‌ای از احساسات و میل جنسی است، انواع دیگر عشق مانند عشق عرفانی و عشق افلاطونی، عشق مذهبی، عشق به خانواده را نیز می‌توان متصور شد،

 

 


نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در سه شنبه 17 تير 1393

و ساعت 11:35


این لحظه

این لحظه ها...
تنم یه آغوش گرم میخواهد با طعم عشق..نه هوس،
این لحظه ها...
لبانم رطوبت لبهایی را میخواهد باطعم محبت..نه شهوت؛
این لحظه ها...
گیسوانم نوازش دستی رامیخواهدباطعم ناز...نه نیاز،
این لحظه ها...
تنی رامیخواهم که روحم را ارضا کند....
نـــه جســـــمم را......!!!!

 


نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در جمعه 13 تير 1393

و ساعت 17:45


لبانت

و باز یاد لبانت چون خوره بر جانم فتاده..
و ندیدن آن خنده های شیرین پر از نازت،دلم را خون کرده..
و باز تو نیستی و هزاران غم در نبودت مرا در آغوش گرفته.....!!

 


نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در جمعه 13 تير 1393

و ساعت 17:42



.:: Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by eshqhemrozi ::.
.:: Design By :
wWw.loxblog.Com ::.




سلام بازدیدکنندگان گرامی فضایی که اکنون در ان حضور دارید جز متنها و شعرهای عاشقانه محتوای دیگری ندارد اگر مطالب، مورد پسند شما قرار گرفت با نظرهاتون در بهتر سازی وبلاگ و هر لحظه ای که در تسلیم بگذرد لحظه ای است که بیهودگی و مرگ را تعلیم می دهد٬زندگی طغیانی است بر تمام درهای بسته٬ زندگی تنهایی را نفی می کند و عشق، بارورترین تمام میوه های زندگی است. امروز برای من روز خوبی نیست٬ اینجا را غباری گرفته است٬ یاد تو هر لحظه با من است اما یـــاد انسان را بیمار می کند . به یاد بیاور که در این لحظه ها نیاز من به تو، نیاز من به تمامی ذرات زندگی است. دیگر چه می توانم گفت٬ من خسته هستم دیگر نگاه هیچ کس بخار پنجره ات را پاک نخواهد کرد٬ تحمل اندوه از گدایی همه شادی ها آسانتر است. ما می توانستیم ایمان به تقدیر را مغلوب ایمان به خویشتن کنیم اینک اما دستی است که با تمام قدرت مرا به سوی ایمان به تقدیر می راند٬ دستمال های مرطوب، تسکین دهنده دردهای بزرگ نیستند. التماس، شـــــکوه زندگی را فرو می ریزد. تمنا، بودن را بی رنگ می کند و آنچه به جای می ماند ندامت است. اگر دیوار نباشد، پیچک به کجا خواهد پیچید٬ نه من ماندنی هستم، نه تو. آنچه ماندنی است ورای من و توست. فرصتی برای فكر كردن است. من را تنها نگذار. همین ...
mehrdad_parvizi@yahoo.com




عشق




مهرداد پرویزی




کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه





قالب بلاگفا












عاشقی , عشق , متن , دلنوشته , عشق , دلنوشته مهرداد پرویزی , اس ام اس عاشقانه , عاشقی , اواز عاشقانه , 5 روش تکمیل عشق , دوستت دارم , شیرین , منوچهر زنگنه , بختیاری , زهرا محمد زاده ,




»تعداد بازديدها:
»کاربر: Admin


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 29
بازدید دیروز : 158
بازدید هفته : 253
بازدید ماه : 664
بازدید کل : 152952
تعداد مطالب : 237
تعداد نظرات : 64
تعداد آنلاین : 1



Alternative content