.....................



سخنانی کوتاه اما عمیق

بیل گیتس:
اگر فقیر به دنیا آمده‌اید، این اشتباه شما نیست اما اگر فقیر بمیرید، این اشتباه شما است.


وآمی ویوکاناندن
در یک روز، اگر شما با هیچ مشکلی مواجه نمی‌شوید، می توانید مطمئن باشید که در مسیر اشتباه حرکت می‌کنید.

  ویلیام شکسپیر
سه جمله برای کسب موفقیت:

الف) بیشتر از دیگران بدانید.

ب) بیشتر از دیگران کار کنید.

ج) کمتر انتظار داشته باشید.


آدولف هیتلر
اگر تو برنده باشی، نیازی نیست به کسی توضیحی دهی، اما اگر بازنده باشی، نیازی نیست آنجا باشی تا به کسی توضیحی دهی.

  آلن استرایک
در این دنیا، خود را با کسی مقایسه نکنید، در این صورت به خودتان توهین کرده‌اید.

 
بونی بلر
برنده شدن همیشه به معنی اولین بودن نیست. برنده شدن به معنی انجام کار، بهتر از دفعات قبل است.

توماس ادیسون
من نمی‌گویم که ١٠٠٠ شکست خورده‌ام. من می‌گویم فهمیده‌ام ١٠٠٠ راه وجود دارد که می‌تواند باعث شکست شود.
 

  لئو تولستوی
هر کس به فکر تغییر جهان است. اما هیچ کس به فکر تغییر خویش نیست.

 

 
آبراهام لینکلن
همه را باور کردن، خطرناک است. اما هیچکس را باور نکردن، خیلی خطرناک است.
 
انشتین
اگر کسی احساس کند که در زندگیش هیچ اشتباهی را نکرده است، به این معنی است که هیچ تلاشی در زندگی خود نکرده.


  چارلز
در زندگی خود هیچوقت چهار چیز را نشکنید.

اعتماد، قول، ارتباط و قلب. شکسته شدن آنها صدائی ندازد ولی دردناک است.

 
مادر ترزا
اگر شروع به قضاوت مردم کنید، وقتی برای دوست داشتن آنها نخواهید داشت.

نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در یک شنبه 8 آبان 1390

و ساعت 11:27


عکس عاشقانه

 


نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در یک شنبه 8 آبان 1390

و ساعت 11:23


جملات عاشقانه انگلیسی با ترجمه فارسی

A heart that loves is always young.
قلبی که عشق می ورزد همیشه جوان است
Greek Proverb

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
The hardest thing to do is watch the one you love, love someone else.
سخت ترین چیز این است که ببینی کسی را که دوست داری عاشق فرد دیگری است
Anonymous

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
We were given: Two hands to hold. To legs to walk. Two eyes to see. Two ears to listen. But why only one heart? Because the other was given to someone else. For us to find.
به ما دو دست داده شده است برای نگهداشتن. دو پا برای راه رفتن. دو گوش برای شنیدن. اما چرا تنها یک قلب؟ چون قلب دیگر به فرد دیگری داده شده است که ما باید پیدا کنیم
Unknown

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

If you love me, let me know. If not, please gently let me go.
اگر دوستم داری بهم بگو و گرنه بزار برم
Anonymous

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

Give her two red roses, each with a note. The first note says For the woman I love and the second, For my best friend.
به او دو گل رز بده رو هر گل هم نوشته ای بزار. رو اولین نوشته بنویس به زنی که عاشقشم و روی دومی بنویس به بهترین دوستم
Anonymous

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
Pleasure of love lasts but a moment, Pain of love lasts a lifetime.
لذت عشق لحظه ای طول می کشد اما غم و رنج آن یک عمر
Bette Davis

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

I get the best feeling in the world when you say hi or even smile at me because I know, even if its just for a second, that I’ve crossed your mind.
بهترین احساس زمانی به من دست می دهد که به من سلام می کنی یا لبخندی میزنی حتی اگر برای ثانیه ایی، چرا که می فهمم یرای لحظه ای به ذهنت خطور کرده ام
UNKNOWN

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

They say loving you gives pains and full of sacrifices But I’ll rather take pains and lots of sacrifices than not to be love by you.
مردم بهم می گن دوست داشتنت درد و رنج ِ فقط و کلی از خود گذشتگی
میخاد، من ترجیح میدم درد بکشم و از خود گذشتگی کنم اما نبینم تو دوستم نداری
Aaron

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

Falling in love is awfully simple, but falling out of love is simply awful.
عاشق شدن تا حدودی آسان است اما ترک عشق وحشتناک است
Anonymous


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

Absence makes the heart grow fonder
دوری باعث می شود قلب اشتیاق بیشتری پیدا کند
william shakespeare

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

Love is like a war:Easy to begin Hard to end!
عشق همچون جنگ است: آسان شروع می شود سخت تمام می شود
ancient Proverbs


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

I dont know why they call it heartbreak. It feels like every part of my body is broken too.
من نمی دانم چرا می گویند قلب انسان می شکند. گویی تمام وجودم شکسته است
Chloe Woodward

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
Love is blind — marriage is the eye-opener.
عشق چشم را می بندد اما ازدواج چشم را باز می کند
Pauline Thomason

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
Anyone can be passionate, but it takes real lovers to be silly.
همه می توانند پر احساس باشند اما فقط عاشقان واقعی حماقت می کندد
Rose Franken

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

The spaces between your fingers were created so that another’s could fill them in.
فاصله بین انگشتان برای این ایجاد شده است که انگشتان فرد دیگری آن فاصله را پر کن

 


نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در چهار شنبه 27 مهر 1390

و ساعت 12:55


جدید ترین اس ام اس های عاشقانه

 

 

نمی دانم چرا ، کجا ، تا کی ، برای چه ، ولی رفتی بی آنکه به فکر غربت چشمان من باشی


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


گفتی دوستت دارم و من به خیابان رفتم ... فضای اتاق برای پرواز کافی نبود


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


چقدر سخته
دلت بخواد سرتو باز به دیواری تکیه بدی که
یه بار زیر آوار غرورش همه وجودت له شده


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


کاش تو چایی بودی و من قند ، من خودمو فدات می کردم تا تو تلخی زندگی رو احساس نکنی


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


می توان پر کرد فاصله هایی بلـند را با یک پیام ساده و کوتاه...

کافیست بنویسی : دوستت دارم


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


بقیه اس ام اس ها در ادامه مطلب


ادامه مطلب

نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در چهار شنبه 27 مهر 1390

و ساعت 12:44


جدیدترین اس ام اس های محبت امیز

عشق من ، ای آیه ی مکرر آرامش میخواهمت هنوز ، آری هنوز هم دریای آرزو

در این دل شکسته ی من موج می زند ، راهی به دل بجو !!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

ماهیان روی خاک ، ماهیان روی آب / وقت مردن ، ساحل و دریا چه فرقی میکند ؟

 یاد شیرین تو بر من زندگی را تلخ کرد / تلخ و شیرین جهان اما چه فرقی میکند ؟

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

میگن شبا فرشته ها از آرزوی آدما ، قصه میگن واسه خدا

خدا کنه همین شبا گفته بشه قصه ی تو واسه خدا

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

ترسم آخر ز غم عشق تو دیوانه شوم / بیخود از خود شوم و راهی میخانه شوم
 آنقدر باده بنوشم که شوم مست و خراب / نه دگر دوست شناسم نه دگر جام شراب.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

یک آسمون گل قشنگ تقدیم یک نگاه تو ، این دل تنهای غریب فدای روی ماه تو..

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

بر لب دریای حسرت کلبه ای دارم قدیمی / از تمام دار دنیا دوستی دارم صمیمی

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

اگر از خدمتت دورم ز دل شرمندگی دارم ولیکن از صمیم قلب تو را من دوست دارم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

بقیه اس ام اس ها در ادامه مطلب


ادامه مطلب

نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در دو شنبه 25 مهر 1390

و ساعت 16:26


همه چی ارومه

عشق یعنی مهر بی چون چرا 

                                              عشق یعنی کوشش بی ادعا

عشق یعنی عاشق بی زحمتی

                                              عشق یعنی بوسه  بی شهوتی

عشق یعنی دشت گل کاری شده 

                                              در کویری چشمه ای جاری شده

یک شقایق در میان دشت خار  

                                               باور امکان با یک گل بهار

عشق یعنی ترش را شیرین کنی     

                                              عشق یعنی نیش را نوشین کنی

عشق یعنی این که انگوری کنی           

                                              عشق یعنی این که زنبوری کنی

عشق یعنی مهربانی درعمل   

                                              خلق کیفیت به کندوی عسل

عشق یعنی گل به جای خار باش  

                                               پل به جای اینهمه دیوار باش

عشق یعنی یک نگاه آشنا    

                                               دیدن افتادگان زیر پا

عشق یعنی تنگ بی ماهی شده 

                                               عشق یعنی ماهی راهی شده

عشق یعنی مرغ های خوش نفس

                                              بردن آنها به بیرون از قفس

عشق یعنی جنگل دور از تبر

                                              دوری سرسبزی از خوف وخطر

عشق یعنی بدی ها اجتناب 

                                              بردن پروانه از لای کتاب

در میان این همه غوغا و شر

                                              عشق یعنی کاهش رنج بشر

ای توانا،ناتوان عشق باش        

                                              پهلوانا ،پهلوان عشق باش

عشق یعنی تشنه ای خود نیز اگر

                                              واگذاری آب را بر تشنه تر

عشق یعنی ساقی کوثر شدن   

                                              بی پر و بی پیکر  و بی سر شدن

نیمه شب  سرمست از جام سروش

                                              در به در انبان خرما روی دوش

عشق یعنی مشکلی آسان کنی 

                                              دردی از درمانده ای درمان کنی

عشق یعنی خویشتن را نان کنی

                                              مهربانی را چنین ارزان کنی

عشق یعنی نان ده و از دین مپرس    

                                              درمقام بخشش ازآیین مپرس

هرکسی اورا خدایش جان دهد

                                              آدمی باید که او را نان دهد

عشق یعنی عارف بی خرقه ای 

                                             عشق یعنی بنده ای بی فرقه ای

عشق یعنی آنچنان در نیستی 

                                             تاکه معشوقت نداند کیستی

عشق یعنی جسم روحانی شده

                                             قلب خورشیدی نورانی شده

عشق یعنی ذهن زیبا آفرین           

                                             آسمانی کردن روی زمین

هرکه باعشق آشنا شد سرمست شد   

                                            وارد یک راه بی بن بست شد

هرکجا عشق آید و ساکن شود 

                                           هرچه ناممکن بود ممکن شود

درجهان هرکار خوب و ماندنی است  

                                          رد پای عشق در او دیدنی است

سالک آری عشق رمزی در دل است 

                                        شرح و وصف عشق کاری مشکل است

عشق یعنی شور هستی در کلام

                                          عشق یعنی شعر ،مستی ، والسلام

 

شعر از مرحوم مجتبی کاشانی

 


نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در یک شنبه 24 مهر 1390

و ساعت 17:46


عطر تو

گاه می خواهم فرار کنم

از تو، از خودم

اما به کجا؟

هوا هم بوی تو را می‌دهد

یک، دو، سه...

نفس را در سینه حبس می‌کنم

چشمانم را می‌بندم

پلک هایم را محکم می‌فشارم

تصویر تو لحظه به لحظه پررنگ‌تر می‌شود

بوی تو در سرم می‌پیچد

مست می‌شوم

دستانم را به زاویه نود از بدنم باز می‌کنم

می‌چرخم، می‌چرخم، می‌چرخم

بر مدار زمین برخلاف عقربه‌های ساعت

مست می‌شوم... گیج می‌خورم

انگار نفس را با تو یکجا بلعیده‌ام

یک، دو،‌ سه...

آه می‌کشم

معلق می‌شود یادت...

و عطرت یکجا در هوا مست می‌شود


نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در یک شنبه 24 مهر 1390

و ساعت 17:30


معنای هدیه دادن گل

گل لطیف است و احساس لطافت را در روح انسان ها دوچندان می کند و رایحه خوش آن تمام وجود فرد را دگرگون می سازد. اهدای گل نیاز به مناسبت ندارد و بد نیست بعضی وقت ها شاخه ای گل به همسر، مادر، پدر، خواهر، برادر، فرزند و همکار و آن هایی که دوستشان داریم هدیه بدهیم. با اهدای گل عواطف و احساسات خود را بیان کنیم و دیگران را شگفت زده نماییم. دست کم با این کار طراوت، شادابی، خنده و صمیمیت جای سلام و احوالپرسی روزمره و تکراری مارا خواهد گرفت و در وجود طرف مقابل غوغایی شگفت انگیز به پا خواهد شد.


نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در شنبه 23 مهر 1390

و ساعت 16:47


داستان یک ازدواج

 

یکی بود یکی نبود

يه روزی از روزا
با يه دختری آشنا شدم.
اون اولا واسم مثل يه دوست خوب بود.
يه دوست که باهاش بتونم راحت درد دل کنم.
ولی کم کم خيلی بهش عادت کردم.
واسم با ديگران متفاوت بود.
عاشقش شدم.
عشق اولم بود.
نمی دونستم چه جوری بهش بگم.
چه جوری نشون بدم
که دوستش دارم.
روز ها گذشت.


ادامه مطلب

نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در شنبه 23 مهر 1390

و ساعت 16:39


یادی وحکایتی(قسمت دوم وپایانی)

دیروز هم حلیمه حتماً گرسنه بود. در کلاس را قفل کرده بودم و ایستاده بودم کنار در تا زنگ تفریح کسی توی کلاس نیاید. خانم معلم گفته بود که اگر بگذارم بچه‌ها توی کلاس بمانند یا توی کلاس بیایند، به خانم ناظم که شرافت خانم بود می‌گوید که خط کشم بزند. شرافت خانم دوست مادر بود و مرا هم خیلی دوست داشت. خانم معلم هم که دوست شرافت خانم بود، این را خوب می‌دانست . اما پیش روی بچه‌ها این طور می‌گفت تا حساب کارشان را بکنند. خانم معلم تا فکر می‌کرد که از پس بچه‌ای بر نمی‌آید، فوری می‌فرستادش دفتر سر وقت شرافت خانم. توی کلاس دو سه تایی بیشتر نبودند که خانم معلم را کلافه می‌کردند. خانم معلم می‌گفت که این حلیمه است که کلاس را به هم می‌زند. می‌گفت که حلیمه سنش به کلاس نمی‌خورد و باید به کلاس شبانه برود.


ادامه مطلب

نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در شنبه 16 مهر 1390

و ساعت 18:35


یادی و حکایتی (قسمت اول)


 

از درز پنجره سوز می‌آمد و به هوای دم کرده‌ی کلاس نیشتر می‌زد. پشت شیشه در آهنی حیاط مدرسه، بام‌های سفالی آن طرف خیابان، و تکه‌ای از آسمان خاکستری پیدا بود. باران همین‌طور یکبند می‌بارید و ریز هاشور می‌زد.


 

          بقیه داستان در ادامه  مطلب


ادامه مطلب

نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در شنبه 16 مهر 1390

و ساعت 18:29


داستان غم انگیز

۱۷ ساله بودم که به یکی از خواستگارانم 

 که پسر نجیب و خوبی بود جواب مثبت دادم. 

اسمش رضا بود پسر خوب و متینی بود  

هر بار که به دیدن می امد غیرممکن بود دست خالی بیاد  

ما همدیگرو خیلی دوست داشتیم

ادامه داستان در ادامه مطلب


ادامه مطلب

نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در شنبه 16 مهر 1390

و ساعت 18:6


اس ام اس

یه حساب تو دلتنگی هات برام باز کن

شاید برنده کل دلتنگی هات شدم  !



ای غصه مرا دار زدی خسته نباشی /  آتش به شب تار زدی خسته نباشی

ای غصه دمت گرم که در لحظه ی شادی /  با رگ رگ من تار زدی خسته نباشی . . .



امشب دلم از آمدنت سرشار است / فانوس به دست کوچه دیدار است

آنگونه تو را در انتظارم که اگر / این چشم بخوابد ، آن یکی بیدار است !


بقیه اس ام اس ها در ادامه مطلب


ادامه مطلب

نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در جمعه 15 مهر 1390

و ساعت 18:44


داستان (حماقت)

ساعت از سه شبم گذشته برو يکم بخواب تا صبح ببينم چه خاکي تو سرم کنم......
نه مگه من مي تونم بخوابم تو اين وضعيت دخترم فرار کرده....همش تقصير توي
واسه چي تقصير من؟!
يادته چقدر محدودش کردي؟يادته تا تلفن حرف مي زد مي گفتي با کي حرف مي زني؟اجازه نمي دادي پاشو بذار از خونه بيرون يادته؟
بس کن زن من صلاحش رو مي خواستم اون بايد.......
نه محمود من ديگه نمي تونم باهات زندگي کنم تو مريضي...................
الان چهار سال از اون روز مي گذره...مامانم از بابام جدا شد منو مامانم خيلي سعي کرديم اونو پيدا کنيم....تا سه روز پيش که بالاخره تونستيم به نتيجه برسيم.........
که تلفن زنگ زد من تلفن رو برداشتم.....صداي يه زن بود..........

بقیه داستان در ادامه مطلب


ادامه مطلب

نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در جمعه 15 مهر 1390

و ساعت 18:30


داستان عاشقانه

داستان زیبای شاخه گل خشکیده ، اولین و بینظیر ترین داستانهای عاشقانه میباشد ، خواندنی و جذاب

پیشنهاد میشود این داستان را بخوانید هرچند به کوتاهی داستانهای دیگر نیست اما از همه زیبا تر است

حتما چند دقیقه وقت خودتان را به خواندن این داستان قشنگ بگذارید و لذت ببرید

داستان در ادامه مطلب


ادامه مطلب

نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در جمعه 15 مهر 1390

و ساعت 18:9


سرنوشت

هميشه به درد دل اين آن گوش مي دهم
ولي هيچ كس به دردهاي دل من توجهي ندارد
هميشه سنگ صبور ديگران بودم
اما هيچ كس سنگ صبور من نشد
همشيه ديگران را مي خندانم
ولي هيچ كس از گريه هاي پنهاني من خبر ندارد
هرگز نخواستم بگذارم كسي گريه كند
ولي هيچ كس حتي از من نپرسيد چرا گريه مي كنم
هميشه ديگران را به زندگي اميدوار كرده ام
هميشه گل اميد را به اين و آن هديه كرده ام
اما كسي نفهميد كه من خود به زندگي اميدي ندارم
هرگز نگذاشتم كه دوستانم در كنار من احساس تنهايي كنند
اما هيچ كس ندانست كه من چقدر تنهايم
خدا را هميشه در ذهن اين و آن زنده مي كردم
ولي دست خدا از زندگي خودم هميشه دور بود
كسي از من نپرسيد كه چرا در اوج جواني
موهاي سرم سفيد شده
يا چرا پيچ و خم زندگي در اين سن كم
در پيشاني من نمايان شده
براي صداي دل عزيزانم احترام خاصي قايل بودم
اما كسي صداي بلند شكستن دل مرا نشنيد
هرگز نخواستم از غصه هايم برايشان بگويم
اما هميشه گوش شنواي غمهاي ديگران بودم
دل پر درد من ديگر به اين چيزها عادت كرده
به فريادهاي خاموش
به آرام آرام شكستن
به گريه هاي شب هنگام
در زير نور ماه
به تنها رفتن در راه
مي گويند خرافات است اينكه هر كس طالعي دارد
ولي چه خرافات قشنگي است
من خرافات را دوست دارم چون زندگي ام با آن گره خورده
طالع من همين است
كه تنها بيايم و تنها بمانم و تنها بميرم
من اين طالع را دوست دارم
چون منحصرد به فرد است
اين طالع در انحصار من است
از آن من است
اگر سرنوشت هر انساني در دستان خودش است
اين من هستم كه اسير دستان سرنوشت شوم خودم هستم
من اين سرنوشت را دوست دارم
كاش ديگران بدانند كه من
اين گونه هستم
اين گونه مي مانم
و اين گونه مي ميرم....


نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در جمعه 15 مهر 1390

و ساعت 18:6


خودکشی عاشقانه

زن نامه‌ای از طرف شوهرش دريافت کرد. دو سال از زمانی که مرد ديگر دوستش نداشت و او را ترک کرده بود می‌گذشت. نامه از يک سرزمين دور آمده بود.

«اجازه نده بچه توپش را به زمين بزند. صدای آن قلب مرا می‌شکند.»

زن توپ را از دختر نه ساله‌اش گرفت.

دوباره نامه‌ای از طرف شوهر آمد. اين يکی از پستخانه‌ی ديگری بود.

«بچه را با کفش به مدرسه نفرست. من می‌توانم صدای پای او را بشنوم. اين صدا قلب مرا می‌شکند.»

زن به جای کفش، صندل‌های نرم پای بچه کرد. دختر گريه کرد و ديگر حاضر نبود به مدرسه برود.

يک بار ديگر نامه‌ای از طرف شوهر آمد. فاصله‌اش با نامه‌ی گذشته يک ماه بيشتر نبود اما دست خط مرد به نظر زن خيلی قديمی آمد.

«اجازه نده بچه از کاسه‌ی چينی غذا بخورد. می‌توانم صدايش را بشنوم. اين صدا قلب مرا می‌شکند.»

زن با قاشق‌ چوبی خودش به دختر غذا داد. درست مثل سه ساله‌گی‌اش. بعد دورانی را به ياد آورد که دختر واقعاً سه ساله بود و مرد روزهای خوشی را کنار او گذرانده بود. دختر خودش رفت از قفسه‌ی آشپزخانه کاسه‌ی چينی‌اش را برداشت. زن فوراً آن را از دست او گرفت و در باغچه به سنگ کوبيد: صدای شکستن قلب مرد! زن ناگهان ابروهايش را بالا برد. کاسه‌ی خود را به طرف ديوار پرتاب کرد و آن را شکست. آيا اين صدای شکستن قلب شوهرش نبود؟ زن ميز ناهارخوری کوچک را از پنجره به باغچه پرتاب کرد. اين صدا چی؟ زن خود را به ديوار زد و شروع به مشت کوبيدن کرد. خود را روی پارتيشن کاغذی پرت کرد و مثل نيزه از ميان آن گذشت و سقوط کرد. اين صدا چی؟

«مامان، مامان، مامان!»

دختر شيون‌کنان به طرف او دويد. زن به او سيلی زد. آه، به اين صدا گوش کن!

هم چون پژواکی از آن صدا، نامه‌ی ديگری از طرف شوهر آمد. از سرزمين و پست‌خانه‌يی دور و جديد.

«هيچ صدايی در نياوريد. درها را نه ببنديد نه بازکنيد همين‌طور پنجره‌ها را. نفس نکشيد. حتا نبايد اجازه دهيد صدايی از ساعتی که در خانه است بيرون بيايد.

«هردو شما، هردو شما، هردو شما!» زن همان‌طور که نجوا می‌کرد اشکش جاری شد. بعد از آن، ديگر از هيچ‌کدام آن دو، هيچ صدايی شنيده نشد. آن‌ها حتا به کوچک‌ترين صداها پايانی جاودانه بخشيدند. به عبارت ديگر، مادر و دختر هر دو مردند.

و عجيب اين‌جاست که شوهر زن هم کنار آن‌ها دراز کشيد و مرد.


نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در جمعه 15 مهر 1390

و ساعت 18:3


اس ام اس زیبا

کاش بدونی نبودنت، یا تا ابد ندیدنت، بهونه ای نیست برای از یاد بردنت

—————————

زود باش از قلبت یک کپی بگیر، چون می خوام اصلشو بدزدم

—————————

صبح که چشماتو باز می کنی، بدون دیشب یه نفر به شوق دیدن تو چشماشو بسته

—————————
تقدیم به کسى که درکنارم نیست، اما حس بودنش به من شوق زیستن مى دهد

—————————

در پارکینگ خاطراتم چشماتو پارک کردم. بعدش هم دلت رو پنچر کردم تا از دلم نری!

—————————

زندگی کن و لبخند بزن به خاطر آنهایی که با لبخندت زندگی می کنند

—————————

زیاد فکر نکن، امروز همون روزیه که دلم برات تنگ شده!

عشق یعنی اینکه وقتی می‌خوای برسونیش، رادیو پیام رو روشن کنی و ببینی کدوم مسیر پر ترافیک‌ تره!

—————————

قشنگ ترین لحظه هایم را با سخت ترین دقایقت عوض می کنم تا بدانی عاشق ترین پروانه ات بودم و مجنون ترین دیوانه ات هستم.

—————————

 

کاش قطره ای اشک بودم که در چشمانت متولد می شدم و بر گونه هایت زندگی می کردم و بر لبانت می مُردم تا بدانی چقدر عاشق تو هستم


نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در چهار شنبه 13 مهر 1390

و ساعت 20:45


جملات زیبا و فلسفی

دو چیز را همیشه فراموش کن:

خوبی که به کسی می کنی

بدی که کسی به تو می کند


همیشه به یاد داشته باش:

اگر در مجلسی وارد شدی زبانت را نگه دار

اگر در سفره ای نشستی شکمت را نگه دار

اگر در خانه ای وارد شدی چشمانت را نگه دار

اگر در نماز ایستادی دلت را نگه دار



ادامه مطلب

نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در چهار شنبه 13 مهر 1390

و ساعت 20:40


حلقه

دخترک خنده کنان گفت که چیست
راز این حلقه زر

راز این حلقه که انگشت مرا

این چنین تنگ گرفته است به بر

راز این حلقه که در چهره او

اینهمه تابش و رخشندگی است

مرد حیران شد و گفت

حلقه خوشبختی است حلقه زندگی است

همه گفتند : مبارک باشد

دخترک گفت : دریغا که مرا

باز در معنی آن شک باشد

سالها رفت و شبی

زنی افسرده نظر کرد بر آن حلقه زر

دید در نقش فروزنده او

روزهایی که به امید وفای شوهر

به هدر رفته هدر

زن پریشان شد و نالید که وای

وای این حلقه که در چهره او

باز هم تابش و رخشندگی است

حلقه بردگی و بندگی است...


نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در چهار شنبه 13 مهر 1390

و ساعت 20:35


اس ام اس

 

درویش کوچه های تنهاییم کاسه گدایی مرا سکه نگاه تو کافیست!!!

گنج قارون واسه قارون، مارو چه به مال دنیا! گنج من یه تار موته، نمیدم به کل دنیا

ما شمع غمیم شعله نداریم ، آواز تنیم خانه نداریم ، باور به خدا کن که همیشه جز دوری تو غصه نداریم.

عجب موجود سخت جانی ست دل! هزار بار تنگ میشود، میشکند، میسوزد، میمیرد و باز هم برایت میتپد

قسم خوردم همیشه با تو باشم / در این دنیا فقط مال تو باشم / اگر ماندی در این دنیا عاشق / من هم به خاطر تو زنده باشم

احتیاج به مستی نیست،! یک استکان چای هم دیوانه ام میکند وقتی میزبان چشمان تو باشد



به اندازه ی تمام بوسه های بی پاسخی که ماهی ها به دریا میزنن دوستت دارم.

از دوریت چه دارم، غیر از دلی
شکسته، ذهنی همیشه ابری، فکری همیشه خسته

توی مغازه ی قلبم، یاد تو تنها چیزیه که روش نوشتم " سوال نکنید" فروشی نیست!!!

زیبایی
عشق به سکوت است نه فریاد، پس با تمام سکوتم دوستت دارم

گفتم نرو بی تو دلم وا نمیشود، یک پلک زدن شبی را تا نمیشود، رفتی، در غربت و تنهایی دلم شکست، برگردم کسی مثل تو پیدا نمی

میگن شبا فرشته ها از آرزوی آدما ، قصه میگن واسه خدا  خدا کنه همین شبا گفته بشه قصه ی تو واسه خدا

اگه میدونستی چقدر دوستت دارم چشمهایم را میشستی و
اشکهایم را با دستان عشقت به باد میدادی

کاش میشد گل چشمان زیبایت را میچیدم و نما میدادم به اتاقم که پر از تنهاییست، با خود میگویم تو که آرامش احساس غم آلود منی، پیش من میمانی؟

دلم باغی پر از ریحان و گل بود، به روی رود
عشقت مثل پل بود، نگاهم کردی و ویران شد این دل، مگر چشم تو از قوم مغول بود!

اگر از تمام دنیا خسته شدی، به یاد قلبی باش که هرگز از تو خسته نمیشه


 


ادامه مطلب

نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در چهار شنبه 13 مهر 1390

و ساعت 20:7


داستان غم انگیز عاشقانه

شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی ؟؟؟ آخرش داماد طاقت نمیاره با هر مصیبتی شده در رو می شکنه میرند تو. مریم ناز مامان بابا مثل یه عروسک زیبا کف اتاق خوابیده. لباس قشنگ عروسیش با خون یکی شده ، ولی رو لباش لبخنده! همه مات و مبهوت دارند به این صحنه نگاه می کنند. کنار دست مریم یه کاغذ هست، یه کاغذی که با خون یکی شده. بابای مریم میره جلو هنوزم چیزی را که میبینه باور نمی کنه، با دستایی لرزان کاغذ را بر میداره، بازش می کنه و می خونه :
 

 

بقیه داستان در ادامه مطلب


ادامه مطلب

نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در چهار شنبه 13 مهر 1390

و ساعت 19:10


بدون شرح

 


نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در چهار شنبه 13 مهر 1390

و ساعت 19:9


تصاویر زیبا واسه گوشی متحرک

ادامه عکسها در ادامه مطلب


ادامه مطلب

نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در چهار شنبه 13 مهر 1390

و ساعت 19:2


بیا ای یاد مهتابی

به ديدارم بيا هر شب
در اين تنهايي تنها و تاريک خدا مانند
دلم تنگ است
بيا اي روشن
اي روشن تر از لبخند
شبم را روز کن در زير سرپوش سياهي ها
دلم تنگ است
بيا بنگر چه غمگين و غريبانه
در اين ايوان سر پوشيده و اين تالاب مالامال
دلي خوش کرده ام با اين پرستو ها و ماهي ها
و اين نيلوفر آبي و اين تالاب مهتابي
بيا اي همگناه من در اين برزخ
بهشتم نيز و هم دوزخ
به ديدارم بيا اي همگناه اي مهربان
که اينان زود مي پوشند رو در خوابهاي بيگناهي ها
و من مي مانم و بيداد بي خوابي
در اين ايوان سر پوشيده متروک
شب افتاده ست و در تالاب من ديريست
که در خوابند آن نيلوفر آبي و ماهي ها پرستو ها
بيا امشب که بس تاريک و تنهايم
بيا اي روشني اما بپوشان روي
که مي ترسم ترا خورشيد پندارند
و مي ترسم از خواب برخيزند
و مي ترسم که چشم از خواب بردارند
نمي خواهم ببيند هيچکس ما را
نمي خواهم بداند هيچکس ما را
و نيلوفر که سر بر مي کشد از آب
پرستو ها که با پرواز وبا آواز
و ما هيها که با آن رقص غوغايي
نمي خواهم بفهمانند بيدارند
شب افتاده است و من تنها و تاريکم
و در ايوان و در تالاب من ديريست در خوابند
پرستو ها و ماهيها و آن نيلوفر آبي
بيا اي مهربان با من!
بيا اي ياد مهتابي

 


نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در چهار شنبه 13 مهر 1390

و ساعت 18:59


اواز عاشقانه

آواز عاشقانه  

 

آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست

حق با سکوت بود ، صدا در گلو شکست

دیگر دلم هوای سرودن نمی کند

تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست

سربسته ماند بغض گره خورده در دلم

آن گریه های عقده گشا در گلو شکست

ای داد ، کس به داغ ِ دل ، باغ ِ دل نداد

ای وای ، های های عزا در گلو شکست

آن روزهای خوب که دیدیم ، خواب بود

خوابم پرید و خاطره ها در گلو شکست

« بادا » مباد گشت و « مبادا » به باد رفت

« آیا » ز یاد رفت و « چرا » در گلو شکست

فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند

نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست

تا آمدم که با تو خداحافظی کنم

بغضم امان نداد و خدا . . . در گلو شکست 
 
  
قیصر امین پور  
 


:: برچسب‌ها: اواز عاشقانه,

نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در چهار شنبه 13 مهر 1390

و ساعت 17:59


مجنون

یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست

عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود

سجده ای زد بر لب درگاه او
پر زلیلا شد دل پر آه او

گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای

جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای

نشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست آنم می زنی

خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن

مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو ... من نیستم

گفت: ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پیدا و پنهانت منم

سال ها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی

عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یک جا باختم

کردمت آوارهء صحرا نشد
گفتم عاقل می شوی اما نشد

سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا برنیامد از لبت

روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی

مطمئن بودم به من سرمیزنی
در حریم خانه ام در میزنی

حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کرده بود

مرد راهش باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم


نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در چهار شنبه 13 مهر 1390

و ساعت 17:55


دفتر عشق

قلبدفتر عشـــق كه بسته شـدd
قلبدیـدم منــم تــموم شــــــــــــــــــــــــدمd
قلبخونـم حـلال ولـی بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدونd
قلببه پایه تو حــروم شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدمd
قلباونیكه عاشـق شده بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــودd
قلببد جوری تو كارتو مونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدd
قلببرای فاتحه بهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــتd
قلبحالا باید فاتحه خونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدd
قلبتــــموم وســـعت دلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوd
قلببـه نـام تـو سنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد زدمWwW.Bia2BND.Com
قلبغــرور لعنتی میگفــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــتd
قلببازی عشـــــقو بلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدمd
قلباز تــــو گــــله نمیكنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــمd
قلباز دســـت قــــلبم شاكیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــمd
قلبچــرا گذشتـــم از خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــودمd
قلبچــــــــراغ ره تـاریكـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیمd
قلبدوسـت ندارم چشمای مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــنd
قلبفردا بـه آفتاب وا بشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــهd
قلبچه خوب میشه تصمیم تــــــــــــــــــــــــــــــــوd
قلبآخـر مـاجرا بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــشهd
قلبدسـت و دلت نلــــــــــــــــــــــــرزهd
قلببزن تیر خـــــــــــــــــلاص روd
قلبازاون كه عاشقـــت بودd
قلببشنواین التماسروd
قلب...............d
قلب.........d

قلب....d قلب.d
 


نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در چهار شنبه 13 مهر 1390

و ساعت 17:53


عشق

وقتی کسی به دلت نشست نشستنش مقدسه، حتی اگه نخواهدت نفس کشیدنش بسه

 

من نه عاشق بودم و نه محتاج نگاهی که بلغزد به من، من خودم بودمو یک حس غریب که به صد عشق و هوس می ارزید

 

عشق کلید شهر قلب است، به شرط آنکه قفل دلت هرز نباشد که بار هر کلیدی باز شود

 

 


نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در چهار شنبه 13 مهر 1390

و ساعت 17:31


بی صدا شکست

 

 


نوشته شده توسط مهرداد پرویزی در چهار شنبه 13 مهر 1390

و ساعت 17:14



.:: Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by eshqhemrozi ::.
.:: Design By :
wWw.loxblog.Com ::.




سلام بازدیدکنندگان گرامی فضایی که اکنون در ان حضور دارید جز متنها و شعرهای عاشقانه محتوای دیگری ندارد اگر مطالب، مورد پسند شما قرار گرفت با نظرهاتون در بهتر سازی وبلاگ و هر لحظه ای که در تسلیم بگذرد لحظه ای است که بیهودگی و مرگ را تعلیم می دهد٬زندگی طغیانی است بر تمام درهای بسته٬ زندگی تنهایی را نفی می کند و عشق، بارورترین تمام میوه های زندگی است. امروز برای من روز خوبی نیست٬ اینجا را غباری گرفته است٬ یاد تو هر لحظه با من است اما یـــاد انسان را بیمار می کند . به یاد بیاور که در این لحظه ها نیاز من به تو، نیاز من به تمامی ذرات زندگی است. دیگر چه می توانم گفت٬ من خسته هستم دیگر نگاه هیچ کس بخار پنجره ات را پاک نخواهد کرد٬ تحمل اندوه از گدایی همه شادی ها آسانتر است. ما می توانستیم ایمان به تقدیر را مغلوب ایمان به خویشتن کنیم اینک اما دستی است که با تمام قدرت مرا به سوی ایمان به تقدیر می راند٬ دستمال های مرطوب، تسکین دهنده دردهای بزرگ نیستند. التماس، شـــــکوه زندگی را فرو می ریزد. تمنا، بودن را بی رنگ می کند و آنچه به جای می ماند ندامت است. اگر دیوار نباشد، پیچک به کجا خواهد پیچید٬ نه من ماندنی هستم، نه تو. آنچه ماندنی است ورای من و توست. فرصتی برای فكر كردن است. من را تنها نگذار. همین ...
mehrdad_parvizi@yahoo.com




عشق




مهرداد پرویزی




کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه





قالب بلاگفا












عاشقی , عشق , متن , دلنوشته , عشق , دلنوشته مهرداد پرویزی , اس ام اس عاشقانه , عاشقی , اواز عاشقانه , 5 روش تکمیل عشق , دوستت دارم , شیرین , منوچهر زنگنه , بختیاری , زهرا محمد زاده ,




»تعداد بازديدها:
»کاربر: Admin


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 641
بازدید دیروز : 158
بازدید هفته : 865
بازدید ماه : 1276
بازدید کل : 153564
تعداد مطالب : 237
تعداد نظرات : 64
تعداد آنلاین : 1



Alternative content